زندگینامه: امام خمینی (۱۲۸۱-۱۳۶۸)
روحالله
الموسوی الخمینی در روز بیستم جمادیالثانی روز کوثر ولادت فاطمه زهرا
(س) ۱۳۲۱ق/ ۱۲۸۱ش، در خانوادهای از اهل علم و مبارزه و تقوا و هجرت دیده
به جهان گشود.
تحصیلات روحالله
روحالله
با بهرهوری از استعداد فوقالعاده، رشتههای مختلف علوم را به سرعت طی
کرد. علاوه بر فقه و اصول و فلسفه، عرفان را نیز در عالیترین سطح نزد
اساتید برجسته آن زمان در خمین، اراک و قم طی کرد و در مدت 6 سال جهش
فوقالعاده ای داشت حتی اسفار را پشت سر گذاشت و از فضلا و شخصیتهای برجسته
حوزه علمیه قم به شمار میآمد.
دوره زندگی روحالله (از 1300ش-1320)
این
دوره از زندگی روحالله با هجرت به قم آغاز شده است، با سیاست های
دینزدایی رضاخان و تا 1320 ادامه دارد، در این دوره روحالله مشغول تحصیل و
تدریس و تألیف کتاب و آشنایی با علمای برجسته مبارزی همچون حاج آقا
نورالله اصفهانی و مدرس و برخی دیگر می باشد. در این دوره اختناق رضاخانی؛
هدف علما حفظ حوزه قم بود. اهمیت آن در آن زمان کمتر از تأسیس حکومت اسلامی
در سال 57 نبود.
دوره ( از 1320-1340)
این
دوره از زندگی امام با 40 سالگی آغاز میشود و مصادف است با دو حادثه مهم،
یعنی بروز جنگ جهانی دوم و اشغال ایران، خروج رضاخان از ایران و آغاز
سلطنت محمدرضا. بنابر اعتقاد امام این زمان فرصت مناسبی برای قیام اصلاحی
بود.
با همه کوشش ها و اقدامات
روحالله قیام مورد نظر صورت نگرفت. امام در این دوره عالمی است کامل و
جامع الشرایط، رهبری است هوشیار با پشتوانه دانش و بینش سیاسی با کولهباری
از تجربه دوران 20 ساله رضاخانی، که شناخت کاملی از اوضاع ایران و جهان
دارد، لذا با صدور بیانیهای در 11 جمادیالثانی 1363ق/1323ش زمان مناسب
قیام را یادآوری میکند: امروز، روزی است که نسیم روحانی وزیدن گرفته و
برای قیام اصلاحی بهترین روز است، اگر مجال را از دست بدهید و قیام برای
خدا نکنید و مراسم دینی را عودت ندهید، فرداست که مشتی هرزهگرد و شهوتران
بر شما چیره و تمام آیین و شرف شما را دستخوش اغراض باطله خود کنند.
دوره چهارم زندگی امام (از 1340-1368)
این
دوره همزمان با دو حادثه ناگوار آغاز میشود یکی رحلت آیتالله بروجردی
(10 فروردین 1340) که ضایعهای برای جهان اسلام و در عین حال رفع موانع
برای دشمنان ایران و اسلام بود. دیگری رحلت آیتالله کاشانی قهرمان مبازره
با استعمار انگلیس که روزگاری نامش لرزه بر اندام دشمنان ایران و اسلام
میانداخت.همزمان با تسلط امریکا بر امور مملکت، فشار بر رژیم برای اجرای
اصلاحات آمریکایی افزایش یافت و در قالب اصلاحات ارضی و لایحه انجمنهای
ایالتی و ولایتی با چشماندازی ظاهراً مردم فریب رخ نمود ولی در باطن از
اتحاد شومی خبر می داد و تسلط آمریکا و اسرائیل و عوامل آنها را بر کلیه
شئون مملکت فراهم میکرد.
در
این زمان امام در برابر اصلاحات آمریکایی به شدت ایستاد و رژیم شاه به
تلافی، در دوم فروردین 1342 که مصادف بود با شهادت امام جعفر صادق (ع) به
مدرسه فیضیه یورش برد. در این حادثه تعدادی شهید و مجروح شدند.
امام
در پیامی به مناسبت چهلم فاجعه فیضیه دست به افشاگری زد : من مصمم هستم که
از پای ننشینم تا دستگاه فاسد را به جای خود بنشانم. امام نطق تاریخی خود
را در 13 خرداد 1342 در مدرسه فیضیه ایراد کرد و شاه فرمان خاموش کردن
فریاد امام را صادر کرد. در شامگاه 14 خرداد امام دستگیر و به زندان قصر
منتقل شد.
صبح 15 خرداد خبر
دستگیری امام به تهران و سایر شهرها رسید و مردم به خیابانها ریخته با شعار
یا مرگ یا خمینی به سوی کاخ شاه به حرکت درآمدند و قیام با شدت سرکوب شد و
به خون نشست.
قیام (15 خرداد
42) علیالظاهر با تبعید رهبر انقلاب به ترکیه و سپس عراق از جوشش و جنبش
افتاد. واقعه مرموز شهادت آقا مصطفی فرزند امام در 56 روح تازه ای به جنبش
دمید. چاپ مقالهای توهینآمیز به امام و روحانیت در 17 دی ماه 1356 در
روزنامه اطلاعات اعتراض شدید جامعه مذهبی را برانگیخت و قیام 19 دی ماه
1356 را به دنبال داشت.
مراسم
چهلم شهدای 19 دی قم به صورت پیامی در تبریز و اصفهان و یزد و شیراز و
شهرهای دیگر ادامه یافت و به کشتار فاجعه 17 شهریور 57 منجر شد همچنین فرار
شاه و ورود امام را به وطن نوید داد.
مردم
در پی استقبال بی سابقه خود در بهشت زهرا سخنرانی تاریخی امام خود را
شنیدند و حکم سرنوشتساز ایشان را در لغو حکومت نظامی در 21 بهمن 57 با جان
دل گردن نهادند و در پیشگیری از حملات نیروهای رژیم با، مناطق حساس را
سنگربندی و در مدت 24 ساعت مبارزه بیامان، طرحهای کودتاچیان را نقش بر آب و
هرگونه فرصت را از آنها سلب کردند. و بالاخره پیروزی قیام 15 خرداد در شب
22 بهمن 57 به گوش رسید.