به نظر شما حق وتو که قدرت های بزرگ جهانی از آن بهره مندند، می تواند صلح و دوستی و برابری حقوق انسان ها را به دنبال داشته باشد؟ چرا؟
با وجود زیاده خواهی قدرت های بزرگ جهانی و عدم رعایت حقوق ملت ها از جانب آنها همچنین نابرابری اقتصادی در سطح عموم مردم جهان و … صلح جهانی به معنای واقعی آن دور از دسترس است.
چگونه ممکن است کسانی که ظلم در سرزمین های اشغالی فلسطین، کشتن مردم بی گناه در افغانستان، عراق و … را به بهانه مبارزه با تروریسم و تحقق دموکراسی موجه جلوه می دهند، بتوانند صلح واقعی را در دنیا تحقق بخشند؟
ما معتقدیم که صلح و امنیت جهانی، تحقق عدالت و حاکمیت دوستی و برادری باید شامل همه مردم دنیا باشد و برای رسیدن به این آرمان تمام تلاش خود را به کار می بندیم، تا زمینه را برای ظهور منجی بشریت و عدالت گستر جهانی حضرت مهدی (عج) آماده کنیم.
تولد نامشروع دولت صهیونیستی و به تبع آن آرمانخواهی ملت مظلوم فلسطین و لبنان، پیدایش انقلاب اسلامی ایران، جنگ تحمیلی علیه جمهوری اسلامی، قتلعام مسلمانان بوسنی به دست صربها، حمله عراق به کویت و جنگ خلیج فارس، یورش ارتش ایالات متحده همراه سایرین به افغانستان و اشغال نظامی عراقی، همه از جمله وقایعی است که دیدگاه سیاسی مسلمانان را نسبت به مسائل جاری حقوقی و سیاسی بینالمللی تغییر داد. ازاینرو میتوان مساله بوسنی و کشتار مسلمانان به دست صربها، جنگ خلیج فارس و نگارش کتاب آیات شیطانی به وسیله سلمان رشدی را سه اتفاقی نام برد که باعث شده است آگاهی جدیدی در میان مسلمانان نسبت به خود به عنوان یک جامعه جهانی به وجود آید،هرچند در پارهای از موارد یادشده اتخاذ سیاست غلط باعث واگرایی کشورهای مسلمان نسبت به یکدیگر شده است. وقوع انقلاب اسلامی ایران از این قبیل موارد میباشد.
حق وتو
حق وتو به رای منفی هر یک از اعضای دائم شورای امنیت به قطعنامههای این شورا اطلاق میشود. رای منفی فقط در مورد مسائل ماهوی «وتو» تلقی میشود و نه در مسائل آیین کار. «بدیهی است رای منفی عضو دائم حتی زمانی که قطعنامه مربوط به یکی از مسائل اساسی بوده و در مجموع آرای مثبت لازم را کسب نکند، وتو محسوب نمیشود. به رای منفی یکی از اعضای دائم شورای امنیت به بخشی از این پیشنویس قطعنامهای که بعدا در مجموع آن را وتو میکند «وتوی مضاعف» گفته میشود.»
استفاده از حق وتو توسط اعضای دائم شورای امنیت به طور نابرابر میباشد و عامل زمان و شرایط بینالمللی در استیفای آن بسیار موثر است. به طوری که تعداد قطعنامههای وتوشده از ابتدای تاسیس شورای امنیت تا ژوئن ۱۹۸۶، یعنی تا قبل از فروپاشی نظام دوقطبی و پایان یافتن جنگ سرد، به ترتیب عبارت است از: ۱۱۶ مورد شوروی، شصت مورد امریکا، ۲۹ مورد انگلستان، هفده مورد فرانسه و چهار مورد چین.
در مقام دفاع از حق وتو، طرفداران این امتیاز به دلایل زیر استناد میکنند:
ــ حق وتو امتیازی قانونی است که در سال ۱۹۴۵ کلیه کشورهای موسس و پس از آن، اعضای جدید سازمان، با تصویب منشور، آن را برای پنج عضو دائم شورای امنیت پذیرفتهاند. اعضای سازمان، با تصویب منشور و بهویژه قبول ماده ۲۵ آن، الزامآور بودن تصمیمات شورا را پذیرفتهاند.
ــ از آنجا که پنج قدرت بزرگ هریک برای خود نظری جداگانه و منافعی خاص دارند و کشورهای دیگر طبعاً هرکدام این یا آن نظر و منفعت هستند، بنابراین وقتی اعضای دائم شورای امنیت با هم به توافق برسند، تمامی کشورهای عضو به لحاظ حق وتویی که هریک از اعضای دائم دارند مطمئن خواهند بود که راهحل موردنظر کشورهای عضو دائم شورا در مورد یک مساله آن راهحلی است که از نظر سیاسی و بینالمللی معقول و موجه است.
ــ حق وتو عامل متوازنکننده در مقابل مجمع عمومی است. در مجمع عمومی کشورهای بسیار کوچک نظیر کومور یا سیشل از همان قدرت رایی برخوردارند که چین و ایالات متحده امریکا دارا هستند، ولی در شورای امنیت، که مسائل اساسی صلح و امنیت بینالمللی مدنظر قرار میگیرد، نوعی رای براساس قدرت ملحوظ شده است.
ــ حق وتو عامل بازدارنده در اجرای وظایف شورای امنیت برای حفظ صلح و امنیت نیست، زیرا حتی اگر حق وتو نیز وجود نداشت، قدرتهای بزرگ برای تحقق اهداف خویش به عوامل دیگری متوسل میشدند (این دلیل خود گویای این واقعیت است که بجاست کشورهای اسلامی بیشتر در قالب اتحادیههای منطقهای به وحدت سیاسی دست یابند تا اینکه منابع خود را صرف دستیابی به حق وتو در شورای امنیت نمایند. از طرفی دستیابی به حق وتو برای جهان اسلام میتواند خود یکی از پیآمدهای شیرین وحدت سیاسی نیز باشد.
منبع : masterdoc.ir